خبری آمده که، سوگلی شاه آمد مَه به آغـوش امیرِ حرمُ الله آمد
خبری آمده که، سوگلی شاه آمد
مَه به آغـوش امیرِ حرمُ الله آمد
مژده از سوی جنان فاطمه سادات حسین
بین فوجِ شعف و هلهله از راه آمد
زینتِ دوش نبی را گل یاس دگر و
زینت شانه یِ اسطوره ای ماه آمد
از سخا و کرم ساقی این میکده باز
به لب تشنه ی ما جرعه یِ دلخواه آمد
ماه بانوی حسین رفت و پسِ پرده ی شب
ناز...دُردانه یِ خورشیدِ سحرگاه آمد
روی دستان عمو... امّ ابیهای حسین
مثلِ قرصِ قـمر از جانب درگاه امد
صـوتِ لٰا حـَولِ وَ لاٰ قُوَةَ اِلٰا بِـالله
موقع دیدنش از هر دلِ آگاه آمد
سبک سرود تولده حضرت رُقیه خاتون سلام الله علیه -(صدا صداي پاي مَجنونه)
صدا صداي پاي مَجنونه
به شوق روي تو غَزل خُونه
پُر از ستاره آسمونا شد
به دنیا اومده یه ناز دونه ۲
بالِ تمومه ملائک ، فرشه به زیر پاش
چَرخش کُلِ دو عالم ، بَسته به نیم نگاش
وقتي که میخنده روي ، دستِ خودِ حسین
با یه شوقي میگهِ زینب ، عَمّه بِشه فداش
ریحانة الحسین
اي نور چشم حضرت زهرا
ریحانة الحسین
دل میبري تو از دلِ سقا
ریحانة الحسین
ذوق کرده مادرت میگي بابا
جانم ، بي بي رُقَیّه خاتون
میخونه لالایي عمو عباس
تُو گَهوارش پیچیده بوي یاس
میگه حسین ببین چقد نازه
آخه شبیه مادرم زهراس ۲
چشماشو باز میکنه تا ، عمو جُونش ببینه
صداي خنده ي نازش ، خیلي به دل میشینه
میاره وقتي که بالا ، دستاشو رو به عمو
عموش میگه که رُقّیه ، رو دوش من بشینه
ریحانة الحسین
ذکرِ مُدام رو لبِ ارباب
ریحانة الحسین
از نور توس که روشنه مهتاب
ریحانة الحسین
اي تو قرار هر دلِ بي تاب
جانم ، بي بي رُقَیّه خاتون
دل میبره از عليِ اکبر
تا چادرش رو میندازه رو سَر
میخونه صدهزار تا ماشاالله
میگه یکي یدونَمي خواهر ۲
گوشواره هدیه خریده ، علي اکبر بَرات
میگه مبارکه خواهر ، قربونِ خنده هات
تمومه آرزوم اِینه ، عروسیتو ببینم
خدا نیاره یروزي ، خاري بِره تُو پات
ریحانة الحسین
تنها دلیله اشکُ و بُکایي
ریحانة الحسین
ذکرِ تمومه اَرضُ و سَمایي
ریحانة الحسین
راه رسیدنَم به خُدایي
جانم ، بي بي رُقَیّه خاتون
سبک شور ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها -(اومده دخترِ دُردونه ي حضرت ارباب)
اومده دخترِ دُردونه ي حضرت ارباب
میدرخشه روي دسته عمو نور مهتاب
واسه دیدنِ روي ماهش ملکِ از آسمون
اومده تا ، روي زمین ، شده خیلي بي تاب
غرقِ تبسم ، شده روزگارم
جان بي بي رقیه ، شده این شعارم
مِي میزنم از ، این باده ي ناب
اومد به دنیا ، شاپرکه ارباب
کسو کارم تو هستي ، جان بي بي رقیه
بَح از این حاله مستي ، جان بي بي رقیه
رُخ زیبات پرستي ، جان بي بي رقیه
جان بي بي رقیه
مددي مددي یارقیه
تا میره تو بغلِ عمو عباسش میخنده
عمو دورِ دستش دستبنده طلا میبنده
میخونه وان یکادو تا چشم نخوره رقیه
هر کي اسمت رو شنیده دَرِ خونت پابنده
صد قل هوالله ، بَر چشم و ابروش
هرکس که دیده ، دیگه رفته از هوش
رفته به عباس ، بَرق نگاهش
کُل ملائک ، جُزء سپاهش
تویي ورد زبونم ، جان بي بي رقیه
دَمو دائم میخونم ، جان بي بي رقیه
پاي عشقت میمونم ، جان بي بي رقیه
جان بي بي رقیه
مددي مددي یارقیه
دوباره خنده رو لب اربابم وا شده
همگی بگید ماشاالله دوباره بابا شده
همه ي ملائک امدن عیدي بگیرن بازم
قدِ یک به یکشون جلو آقامون تا شده
امشب میخونیم ، لعن اُمیه
من کُشته مُردي ِ، حضرت رقیه
کوري چشم ، مُنکر تو بانو
میزنم یروزي ، صحنت جارو
بزار بازم ببینم ، جان بي بي رقیه
توي موکبت میشینم ، جان بي بي رقیه
زائر اربعینم ، جان بي بي رقیه
جان بي بي رقیه
مددي مددي یارقیه
امشب دو چشمانم شبیه دو پیاله ست اصلاٌ نوشتن از رقیّه یک حواله ست
امشب دو چشمانم شبیه دو پیاله ست
اصلاٌ نوشتن از رقیّه یک حواله ست
شادی کن ای دل شادمانی کن عزیزم
امشب شبِ میلادِ زهرایِ سه ساله ست
ای عاشقان! آئینه ی خیرات آمد..
عیناً شبیه مادر سادات آمد..
امشب امید و آرزو معنا گرفته
هر قطره ای جا در دلِ دریا گرفته
این دخترِ پاکِ حسین،حجب و عفافش
قطعِ یقین از دامنِ زهرا گرفته
بنت الحسین آمد صفایِ قلبِ ارباب
نورِ نگاهش می کند هر سینه شاداب
حورّیه ها مبهوتِ لبخندِ لبانش
ڪوثر شده مدیونِ گل اشکِ روانش
او اظهرالشمسِ تمامِ عالمین است
شد جلوه گر هر گوشه ای نام و نشانش
ما را گدایِ خانه زادِ در نوشتند
پایِ رقیّه ..خادم و نوڪر نوشتند
جاه و جلالِ دختِ طاها را ببینید
آئینه دارِ قابِ زهرا را ببینید
در قلبِ عمّه جا گرفته مثلِ عباس
پس خواهشاً بانویِ عظما را ببینید
این دخترِ باعفّتِ شاه جهان است
بر گریه کُن هایِ پدر،او مهربان است
قطعاً دوا شد دردِ دل با یا رقیّه
یاران! عوض شد آب و گِل با یا رقیّه
باید ڪه از دامانِ بانو چنگِ غم زد
شاداب ڪن رویِ خجل با یا رقیّه
با نامِ زیبایش صداقت می پذیریم
در مکتبِ پاکش محبّت می پذیریم
لیلای حسین ز دشت و صحرا آمد دردانهی کربلا بدنیا آمد
میلاد دردانه کربلا
حضرت رقیه مبارکباد
لیلای حسین ز دشت و صحرا آمد
دردانهی کربلا بدنیا آمد
گردید رقیه تا که نامش گفتند
واللهِ که آیینهی زهرا آمد
لطفِ حق بودکه بر حالِ دلم شامل شد کوثر انگار دوباره به نبی نازل شد
لطفِ حق بودکه بر حالِ دلم شامل شد
کوثر انگار دوباره به نبی نازل شد
مات و مبهوت از این وجه تشابه..عالم
دختری آمد وآیینه صفت قابل شد
مو نمی زد ..خود زهراست تجّلی کرده
خنده ی حضرت ِ اربابِ وفا کامل شد
«جلوه ای آمده معنا بشود بی شبهه»
«دختری آمده زهرا بشود بی شبهه»
خُلق و خویش همه بر امّ ابیها رفته
وَجناتش همه بر دخترِ طاها رفته
عصمت اش حجب و حیا را به طَرَب آورده
حرکاتش همه بر عصمتِ کبرا رفته
تازه از راه رسیده است که با لبخندش
بهر ساکن شدنش در دلِ بابا رفته
«مژده یاران ! نَفَسِ حضرت کوثر آمد»
«بر حسین ابن علی مژده که مادر آمد»
پلک ها روی هم و خوابِ خوشش رویاِیی
صورتش غرقِ ستاره است پُر از زیبایی
ِ
در طواف اند به گهواره ی او آل الله
علی اکبر ز تماشای رخش شیدایی
اشکِ شوق است که از چشم همه می ریزد
دخترک برده دل از پیکره ی سقّایی
«بر روی دوشِ علمدار.. مکان خواهد کرد»
«از دو چشمانِ همه اشک..روان خواهد کرد»
باب حاجات خلایق، کرمش بسیار است
این سه ساله حرمش قبله گه دلدار است
اظهرالشمس تر از بی بی عالم،هرگز
در کجا نور خدا در هدفِ انکار است
نام زیبای «رقیّه»به دلم حکّ خورده
با مدد یافتن از او نَفَسم هموار است
«غیر این در نروم جای دگر یک لحظه»
«یابن الزهرا به حریمش تو ببر یک لحظه»
من گل گلشن زهرا هستم زینت دامن بابا هستم
من گل گلشن زهرا هستم
زینت دامن بابا هستم
عصمة اللهم وهم عالمه ام
بخدا فاطمه قافله ام
نوه سید بطحایم من
سرتر از مریم کبرایم من
چه کسی گفته تنم بی رمق است
نیمه شب مائده ام در طبق است
مثل زهراست خم قامت من
که پس از عمه شده نوبت من
خوب تعبیر شده رؤیایم
که شده همنفسم بابایم
من به ویرانه مقیمم بابا
چه کسی کرده یتیمم بابا
چه کسی پنجه کشیده به رویت
چه کسی نيزه زده بر گلویت
پس ببین ای همه آبرویم
جای دستان عدو بر گلویم
چون تو من چهره نیلی دارم
به رخم پنجه ز سیلی دارم
گوش پاره سند گویایی ست
سندم زینبی و زهرایی ست
گاه برگیسوی من چنگ زدند
گاه با خنده به من سنگ زدند
سحری نیست که آسودم من
شبرو از روز ازل بودم من
با همین قامت خم روی کبود
میزنم بر صف کفار و یهود
آنچنان داد ستانم ز یزید
که به ذلت برسد قوم پلید
تا که پیغمبر گودال شدم
نوحه خوان علی وآل شدم
دامنم رحل و تویی قرآنم
سوره حنجر تو میخوانم
میکنم طی به خروش و ناله
یک شبه راه هزاران ساله
بعد تو هول قیامت دیدم
در خطر نسل امامت دیدم
چون علمدار هدایت گشتم
برهه ای یار ولایت گشتم
در شب شام به آوای جلی
بار برداشتم از دوش علی
نهضتم زمزمه و آه و خروش
علمم زخم ولایت بر دوش
شاهد حرب من و بیگانه
ليلة القدر من و ویرانه
با تو پیروزی من معنا شد
قد خم باز قد رعنا شد
من شدم رهبر فرزانه عشق
ساکن غربت شبهای دمشق