همسفر

 

 نمك طعنه به زخم جگرم نگذاريد

 به زمين خوردم اگر، پاي پرم نگذاريد

 

 چقدرسنگ به لبهاي كبودش زده ايد !

 گريه ام را به حساب پدرم نگذاريد

 

 يادتان رفته مگرتشنه بريديد سرش !؟

 كاسه ي آب دگر دوروبرم نگذاريد


 

 نان خشك صدقه پيشكش سفره تان

 انقدريكسره منت به سرم نگذاريد

 

عمراين عمه ي دلخسته به مويي بند است

 به تماشا سركوي وگذرم نگذا ريد

 

 ازدحام  سربازار برايش كافيست

 كوچه ها سربه سرهمسفرم نگذاريدحضرت رقیه خاتون (س) از ولادت تا شهادت