تمام سهم من از زندگی سه سال شده
همین سه سال هم آخر پر از ملال شده

شبیه مادر تو پای دین خود ماندم
وقایع من و کوچه در اتصال شده

چه دین و مذهب نامردپروری دارند
زدن به روی سه ساله پدر حلال شده

صدای عمه به گوشم هنوز مانده که گفت:
سر برادر من اینچنین جدال شده؟

چرا، چگونه و با چه تو را زدند پدر؟
میان کاسه ی ذهنم پر از سوال شده

گرفته است زبانم، چه گویمت بابا
ز غصه های لب تو رقیه لال شده

بیار بال رهایی از این خرابه ی شوم
برای دختر خود، این شکسته بال شده

شب فراق تمام است، صبح من آمد
گمان کنم که زمان خوش وصال شده