شب و خورشید و آشیانه ي من
نورباران شده است خانه ي من
طَبَقِ نور شد در این دل شب
پاسخ گریه ي شبانه ي من
بوي بابا رسد مرا به مشام
ابتا مرحبا! سلام، سلام
*****
مصحفِ روي دست من سر تو است
هیفده آیه نقش منظر تو است
زخم هاي سر بریده ي تو
شاهد زخم هاي پیکر تو است
در رگ حنجر تو دیده شده
که سرت از قفا بریده شده
*****
تو نبودي فراق آبم کرد
عمه بیدار ماند و خوابم کرد
صوت قرآن تو دلم را برد
لب خشکیده ات کبابم کرد
اي علی بر لب تو بوسه زده!
چوبِ کی برلب تو بوسه زده؟
*****
تا به رویت فتاد چشم ترم
پاره شد مثل حنجرت جگرم
خواستم پا نهی به دیده ي من
پس چرا با سر آمدي به برم
دامن دخت داغدیده ي تو
گشت جاي سر بریده ي تو
*****
طفل قامت خمیده دیده کسی؟!

مثل من داغدیده، دیده کسی؟!
بر روي دست دختر کوچک
سر از تن بریده دیده کسی؟!
من نگویم به من تبسّم کن
با نگاهت کمی تکلّم کن
*****
ماهِ در خاك و خون کشیده ي من!
گل سرخ ز تیغْ، چیده ي من!
کاش جاي سَر بریده ي تو
بود اینجا سَر بُریده ي من
نیزه بر صورتِ تو چنگ زده
کی به پیشانی تو سنگ زده؟
*****
هر کجا از تو نام می بردم
از عدو تازیانه می خوردم
وعده ي ما خرابه بود ولی
کاش در قتلگاه می مردم
به خدا شامیان بدند، بدند
تو نبودي مرا زدند، زدند
*****
کودك وحی کی حقیر شود؟
طفل آزاده چون اسیر شود؟
از تو می پرسم اي پدر! دیدي
دختر چارساله پیر شود؟
قامت خم گواه صبر من است
گوشه ي این خرابه قبر من است
*****
حیف از این لب و دهن باشد
که بر او چوبْ بوسه زن باشد
دوست دارم که وقت جان دادن
صورتت روي قلب من باشد
اشک تو جاري از دو عین من است
بوسه ي من شهادتین من است
صفحه 437 از 1252 www.Ghaemiyeh.com بانک جامع حضرت رقیه علیهاالسلام مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
*****
شامیان گریه ي مرا دیدند
همگی کف زدند و خندیدند
من گل نوشکفته اي بودم
همه با تازیانه ام چیدند
تازیانه گریست بر بدنم
بدنم گشت رنگ پیرهنم
*****
همه عالم گریستند به من
گریستند به من « میثم » همچو
دل تنگ عدو نسوخت ولی
سنگ ها هم گریستند به من
گریه باید براي غربت من
که شود این خرابه تربت من