دو بیتی حضرت رقیه
بی شک جدا ز آل امیه نبوده است
آن کس که گفته است رقیه نبوده است
در هر مقام و پست و لباسی که هست ، هست
لعنت به هر که گفته رقیه نبوده است
به زحمت تکیه بر دیوار می کرد
گهی این جمله را تکرار می کرد
الهی صورتش آتش بگیرد
که با سیلی مرا بیدار می کرد
بر نیزه پر پرستویم را بردند
سنجاق میان گیسویم را بردندتا از گل سر خیالشان راحت شد
بابای گلم النگویم را بردند
دوباره دست نامرد امیه
خدا جانم تو بستان گر بیفتد
خشی بر گنبد و صحن رقیه
گر گفته ی مغرضان مسلم گردد
ویرانه دوباره محفل غم گرددباید که لباس غم بپوشیم همه
یک خشت اگر از حرمش کم گردد
در رتبه ی غیرتش کسی نشناسیم
شاگرد جناب حضرت عباسیمهشدار! به مرقدش اهانت نکنید
ما به بی بی سه ساله مان حساسیم
ترسم دوباره شیعه به غم مبتلا شود
قبر رقیه مثل بقیع و سامرا شود
بی غیرتیست چشم ببندیم و منتظر
معجر دوباره از سر بی بی جدا شود
از خیمه نگاه میکنی بابا را
پیکار شغال ها و انسان ها را
فرداست که گریه های تو خون بکند
چشمان زمین و قلب هر دریا را
گردید فلک واله و حیران رقیه
گشته خجل او از رخ تابان رقیه
ان زهره جبینی که شد از مصدر عزت
جبریل امین خادم و دربان رقیه
گر چه آن طفل سه ساله تاب در پیکر نداشت
تاب سیلی داشت ، تاب دیدن آن سر نداشت
تا سر بابا در آغوشش گرفت آن نازنین
بر لب او لب گذاشت و از لبش لب بر نداشت
رقیه بانی جنون و گریه است
علم به دوش تل زینبیه است
منی که دل به عشق او داده ام
رقیه حک شده به قلاده ام
منم کلب سر کوی رقیه
قتیل تیغ ابروی رقیه
اگر پرسند بهتر از دو عالم
بگو یک تار گیسوی رقیه
بـسـم رب الـرقـیـه